خبرگزاری آزادنگار

آزادی رایگان نیست

خبرگزاری آزادنگار

آزادی رایگان نیست

شاید این جمله بیاید. شاید ...

این شماره: کاش قدری به جای هم می نشستیم.


 

اگر نُک خامه بر کاغذ روان شود و اگر این دل بی پیر رضا(!) دهد؛ شکواییه ای که در سینه نهان دارم را به آرامی افول برگ در خزان بازگو خواهم کرد.

عجیب سخت است درد نادیده انگاشته شدن و از آن سخت تر درد فهمیده ناشدن.

گاهی کسانی نمی فهمند و حرجی بهشان نیست چراکه یا ناشناسند یا باور ندارند که قابل اعتنایی؛ اما امان از روز مبادا که یاران غار نیش نادانی زنند و جاهل بسیط خوانندت.

فوران درد زمانی است که دنیا را از دیدگان نقد سازنده بنگری و همگان کج کلاه و نخوت آلودت خوانند که عذابش تا درونی ترین سلول هایت رسوخ خواهد کرد.

و چه خوش در وصف حال من گفت مولا: دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد

 

اگر توان نقد از من گیرید، اندک اندک نفرت جای گلایه خواهد نشست و بغض و کینه محلی برای حبّ و یاری باقی نخواهند گذاشت و اگر چنین شود بی درنگ بار وبنه ام را به دوش خواهم کشید و غم فراغ را به جان شیرین خریدار می شوم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد